کد مطلب:77673 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

خطبه 189-سفارش به تقوا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است.

«یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النینان فی البحار الغامرات و تلاطم الماء بالریاح العاصفات. و اشهد ان محمدا نجیب الله و سفیر وحیه و رسول رحمته.»

یعنی می داند خدای تعالی آواز حیوانات وحشی را در بیابانها و گناهان بندگان را در خلوتها و اختلاف احوال ماهیها را در دریاهای بزرگ و بر هم خوردن آب را به سبب بادهای تند وزنده. و شهادت می دهم بر اینكه محمد صلی الله علیه و آله، برگزیده ی خداست و پیغام آور وحی و حكم اوست و فرستاده ی از روی مرحمت اوست.

«اما بعد، فانی اوصیكم بتقوی الله الذی ابتدء خلقكم و الیه یكون معادكم و به نجاح طلبتكم و الیه منتهی رغبتكم و نحوه قصد سبیلكم و الیه مرامی مفزعكم، فان تقوی الله دواء داء قلوبكم و بصر عمی افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم و صلاح فساد صدوركم و طهور دنس انفسكم و جلاء عشاء ابصاركم و امن فزع جاشكم و ضیاء سواد ظلمتكم.»

یعنی اما بعد از حمد خدا و نعت رسول، صلی الله علیه و آله، پس به تحقیق كه من وصیت می كنم شما را به پرهیزكاری خدای آنچنانی كه آغاز كرد آفریدن شما را و به سوی اوست بازگشت شما و به اوست فیروزی به مطالب شما و به سوی اوست منتهای خواهش شما و به جانب اوست راستی راه شما و به سوی اوست پناهگاه فزع و خوف شما، زیرا كه مبدا المبادی و غایت الغایات است. پس به تحقیق كه پرهیز از خدا دوای درد جهل دلهای شماست و بینائی دلهای كور شماست، زیرا كه سبب است از برای افاضه ی نور

[صفحه 833]

علم و معرفت بر قلب شما و شفای مرض جسمانیه ی شماست كه مرض شهوت و غضب باشد و اصلاح فساد سینه های شماست كه حسد و كینه باشد و پاكی چرك نفسهای شماست كه اخلاق ذمیمه باشد و صیقلی پرده ی چشمهای شماست، زیرا كه تقوی سبب رفع جمیع امراض و ناخوشیهای نفسانی است و موجب قوت كمالات روحانی است و سبب امن خوف دل شماست و روشنائی سیاهی تاریكی گمراهی شماست.

«فاجعلوا طاعه الله شعارا دون دثاركم و دخیلا دون شعاركم و لطیفا بین اضلاعكم و امیرا فوق اموركم و منهلا لحین وردكم و شفیعا لدرك طلبتكم و جنه لیوم فزعكم و مصابیح لبطون قبوركم و سكنا لطول وحشتكم و نفسا لكرب مواطنكم، فان طاعه الله حرز من متالف مكتنفه و مخاوف متوقعه و اوار نیران موقده.»

یعنی پس بگردانید فرمانبرداری خدا را پیراهن شما نزدیكتر جبه ی شما، یعنی لازم خود سازید و منفك از خود مگردانید و بگردانید آن را داخل در باطن شما، نزدیكتر پیراهن شما و بگردانید آن را روح لطیف میان دیده های شما كه جایگاه قلب باشد و بگردانید آن را پادشاه مسلط بر امور شما را، یعنی بگردانید طاعت خدا را دائمی و با اعتقاد قلبی و با اخلاص كامل و با افعال جنانی و اركانی و در هر كار و شغل شما و بگردانید طاعت خدا را آبگاه وقت ورود شما به منزل آخرت و شفیع از برای ادراك و رسیدن به حاجات دنیا و آخرت شما و سپر از برای روز خوف شما و چراغها از برای اندرون قبرهای شما و آرام از برای درازی وحشت شما و فرج و كشف از برای اندوه منزلهای شما در آخرت، پس به تحقیق كه طاعت خدا و پاینده است از مهلكات فروگرفته و از خوفهای انتظار كشیده و از گرمی آتشهای افروخته.

«فمن اخذ بالتقوی عزبت عنه الشدائد بعد دنوها و احلولت له الامور بعد مرارتها و انفرجت عنه الامواج بعد تراكمها و اسهلت له الصعاب بعد انصبابها و هطلت علیه الكرامه بعد قحوطها و تحدبت علیه الرحمه بعد نفورها و تفجرت علیه النعم بعد نضوبها و وبلت علیه البركه بعد ارذاذها.»

[صفحه 834]

یعنی كسی كه گرفت و حاصل كرد تقوی را دور می شود از او سختیها بعد از نزدیك شدنش و شیرین می گردد از برای او چیزها بعد از تلخ شدنش و گشاده می شود از او موجهای اندوه بعد از جمع آمدنش و آسان می گردد از برای او دشواریها بعد از زحمت دادنش و سیلان می كند و جاری می شود بر او كرامت و عزت بعد از كم یافت بودنش و میل می كند بر او رحمت بعد از نفرت كردنش و روان گردد بر او آب نعمتها بعد از به زمین فرورفتنش و می بارد بر او بركت و خیر بعد از نباریدنش.

«فاتقوا الله الذی نفعكم بموعظته و وعظكم برسالته و امتن علیكم بنعمته، فعبدوا انفسكم لعبادته و اخرجوا الیه من حق طاعته.»

یعنی بپرهیزید خدای آنچنانی را كه منتفع ساخت شما را به موعظه ی خود و وعظ گفت شما را به سبب فرستادن رسول واعظ خود و منت گذاشت بر شما به نعمت خود، پس بگردانید نفسهای شما را آرام از برای پرستش او و بیرون روید به سوی او از جهت ادای حق فرمان برداری او.

«ثم ان هذا الاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه و اصطنعه علی عینه و اصفاه خیره خلقه و اقام دعائمه علی محبته و اذل الادیان بعزته و وضع الملل برفعه و اهان اعدائه بكرامته و خذل محادیه بنصره و هدم اركان الضلاله بركنه و سقی من عطش من حیاضه و اتاق الحیاض بمواتحه.»

یعنی به تحقیق كه این اسلام دین خدای آنچنانی است كه برگزید او را از برای نفس خود و پرورد او را پیش چشم خود و مدنظر خود و خالص گردانید او را از برای بهترین مخلوقات خود و برپا داشت ستونهای او را بر دوستی خود، خوار گردانید دینهای باطله را به سبب عزت او و پست گردانید ملتهای ناحق را به سبب بلندی او، و حقیر ساخت دشمنان او را به سبب بزرگی او و فروگذاشت مخالفان او را به سبب یاری كردن او و ویران گردانید پایه های گمراهی را به سبب پایه و مرتبه دادن او و سیراب گردانید كسی را كه تشنه ی معرفت بود از حوضهای علم او كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و عترتش باشند و پر گردانید حوضهای دل مومنان را به آب كشندگان علم او كه ائمه ی هدی و علمای مهتدی باشند.

[صفحه 835]

«ثم جعله لا انفصام لعروته و لا فك لحلقته و لا انهدام لاساسه و لا زوال لدعائمه و لا انقلاع لشجرته و لا انقطاع لمدته و لا عفاء لشراعه و لا جذ لفروعه و لا ضنك لطرقه و لا وعوثه لسهولته و لا سواد لوضحه و لا عوج لانتصابه و لا عصل فی عوده و لا وعث لفجه و لا انطفاء لمصابیحه و لا مراره لحلاوته.»

یعنی پس گردانید اسلام را كه نباشد انكساری از برای دستگیره ی او و نباشد واشدنی از برای حلقه ی او و نباشد خرابی از برای بنیان او و نباشد نیستی از برای ستون او و نباشد كندنی از برای درخت او و نباشد تمام شدنی از برای مدت بقای او و نباشد محوی از برای شرایع او و نباشد بریدنی از برای شاخه های درخت او و نباشد تنگی از برای راههای او و نباشد صعوبتی از برای آسانی او و نباشد سیاهی از برای سفیدی او و نباشد كجی از برای راستی او و نباشد پیچیدگی از برای چوب او و نباشد تعبی از برای راه واسع او و نباشد فرونشاندنی از برای چراغهای او و نباشد تلخی از برای شیرینی او.

«فهو دعائم اساخ فی الحق اسناخها و ثبت لها آساسها و ینابیع غزرت عیونها و مصابیح شبت نیرانها و منار اقتدی بها سفارها و اعلام قصد بها فجاجها و مناهل روی بها ورادها، جعل الله فیه منتهی رضوانه و ذروه دعائمه و سنام طاعته، فهو عند الله وثیق الاركان، رفیع البنیان، منیر البرهان، مضی ء النیران، عزیز السلطان، مشرف المنار، معوذ المثار، فشرفوه و اتبعوه و ادوا الیه حقه و ضعوه مواضعه.»

یعنی پس اسلام ستونهایی است كه فروكرده است در حق سنخها و اصلهای آنها را و ثابت و دائم گردانید از برای آنها بنیانهای آنها را و چشمه هایی است كه بسیار است چشمهای او و چراغهایی است كه برافروخته شده است شعله های آنها و علامت راهی است كه راه یافته اند به آن مسافرین آنها و نشانه هایی است كه قصد كرده شده است به سبب آنها راههای آنها را و آبگاهی است كه سیراب كرده شده است واردشوندگان او را، گردانیده است خدای تعالی در او منتهای خشنودی خود را و بلندی ستونهای خود را و كوهان اطاعت خود را، پس دین اسلام در نزد خدا استوار اركان، بلند بنیانست،

[صفحه 836]

روشن برهان است، شعله ور آتشهاست، با قهر و غلبه سلطان است، بلند نشانه است و ندارنده ی هیجان غبار اشتباه است، پس با شرف و سعادت دانید او را و متابعت كنید او را و بجا بیاورید حق او را و بگذارید او را در جایگاه خودش.

«ثم ان الله سبحانه بعث محمدا، صلی الله علیه و آله، بالحق، حین دنا من الدنیا الانقطاع و اقبل من الاخره الاطلاع و اظلمت بهجتها بعد اشراق و قامت باهلها علی ساق و خشن منها مهاد و ازف منها قیاد، فی انقطاع من مدتها و اقتراب من اشراطها و تصرم من اهلها و انفصام من خلقتها و انتشار من سببها و عفاء من اعلامها و تكشف من عوراتها و قصر من طولها.»

یعنی پس به تحقیق كه خدای سبحانه برانگیخت محمد صلی الله علیه و آله را به رسالت حق و صدق، در وقتی كه نزدیك شده بود منقطع گشتن دنیا و روآورده بود مشرف شدن و دیده ور گشتن به آخرت و تاریك گشته بود زیبایی دنیا بعد از درخشندگی و برپا داشته بود اهلش را بر ساق شدت و درشت شده بود فراش نرم دنیا و نزدیك شده بود بند مهار دنیا در وقت منقطع شدن مدت بقای دنیا و نزدیك شدن علامات نیستی دنیا و در گذشتن اهل دنیا و شكستن حلقه ی دنیا و پراكنده شدن وسیله ی دنیا و محو گشتن علامتهای دنیا و برهنه شدن و نمایان گشتن عورتها و عیبهای دنیا و كوتاه شدن درازی دنیا.

«جعله الله، سبحانه، بلاغا لرسالته و كرامه لامته و ربیعا لاهل زمانه و رفعه لاعوانه و شرفا لانصاره.

ثم انزل علیه الكتاب نورا لاتطفا مصابیحه و سراجا لایخبو توقده و بحرا لایدرك قعره و منهاجا لایضل نهجه و شعاعا لایظلم ضووه و فرقانا لایخمد برهانه و بنیانا لاتهدم اركانه و شفاء لاتخشی اسقامه و عزا لاتهزم انصاره و حقا لاتخذل اعوانه. فهو معدن الایمان و بحبوحته و ینابیع العلم و بحوره و ریاض العدل و غدرانه و اثافی الاسلام و بنیانه و اودیه الحق و غیطانه.»

یعنی گردانید خدای سبحانه او را رساننده مر رسالت خود و سبب كرامت و شرف

[صفحه 837]

از برای امت او و بهار از برای اهل زمان او و بلندی از برای یاریگران او و سعادت از برای یاران او، پس فرستاد بر او قرآن را كه نوریست كه فرونمی نشیند چراغهای او و چراغی است كه فروكش نمی كند افروختن او و دریایی است كه رسیده نمی شود تك او و راه راستی است كه گم نمی شود رونده ی او و شعاعی است كه تاریك نمی شود روشنائی او و جداكننده ی حق از باطلی است كه فرونمی نشیند حجت و دلیل او و عمارتیست كه خراب نمی شود اساس او و شفائیست كه ترسیده نمی شود مرضهای او و غلبه ایست كه مغلوب نمی شود یاران او و حقی است كه واگذاشته نمی شود یاریگران او، پس اوست معدن ایمان و وسط ایمان و چشمه های علم و دریاهای علم و بستانهای عدل و حوضهای عدل و دیگ پایه ی اسلام و پایه ی اسلام و سیل گاههای حق و زمینهای با آب و علف حق.

«و بحر لاینزفه المستنزفون و عیون لاینضبها الماتحون و مناهل لایغیضها الواردون و منازل لایضل نهجها المسافرون و اعلام لایعمی عنها السائرون و آكام لایجوز عنها القاصدون. جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء لیس بعده داء و نورا لیس معه ظلمه.»

یعنی دریائی است كه تهی نمی كنند او را خالی كنندگان آب و چشمه هایی است كه كم نگردانند آنها را آب كشندگان و آبگاهی است كه نقصان ندهند او را واردشوندگان و منزلهائیست كه گم نكنند راه او را مسافران و نشانه هایی است كه كور نشوند از آنها روندگان و پشته هایی است كه انحراف نورزند از آنها قصدكنندگان. گردانید خدا او را سیرابی از برای تشنگی علما و بهار از برای دلهای فقها و مقصد از برای راههای صلحا و دوایی كه نیست بعد از او دردی و نوری كه نیست با او ظلمتی.

«و حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته و عزا لمن تولاه و مسلما لمن دخله و هدی لمن انتم به و عذرا لمن انتحله و برهانا لمن تكلم به و شاهدا لمن خاصم به و فلجا لمن حاج به و حاملا لمن حمله و مطیه لمن اعمله و آیه لمن توسم و جنه لمن استلام و علما لمن وعی و حدیثا لمن روی و حكما لمن قضی.»

[صفحه 838]

یعنی گردانید خدا او را ریسمانی كه استوار است حلقه ی گردونه ی او و پناهگاهی كه بلند است بالای او و عزت از برای كسی كه متوجه او شود و امان از برای كسی كه داخل او شود و راهنما از برای كسی كه پیروی او كند و معذرت از برای كسی كه بر خود ببندد او را، حجت از برای كسی كه سخن گوید به او و گواه از برای كسی كه دعوی كند به او و فیروزی از برای كسی كه مجادله كند به او و بردارنده از برای كسی كه بردارد او را و شتر باركش از برای كسی كه كار كند به او و نشانه از برای كسی كه نظر كند به فراست و زیركی و سپر از برای كسی كه درپوشد او را و دانش از برای كسی كه در گوش دارد و حدیث از برای كسی كه روایت كند و حكم از برای كسی كه حكم كند.

[صفحه 839]


صفحه 833، 834، 835، 836، 837، 838، 839.